گاه باید کمی برای خودت ، از بد روزگار گریه کنی روزها با لبان خندانت ، شب ولی زار زار گریه کنی یکنفر آشنا کنارت نیست ، بغض ها را گلو گلو ببُرد سر به دوش رفیق بگذاری ، مثل ابر بهار گریه کنی قسمت تلخ زندگی اینجاست ،صورتت با کشیده سرخ شود کارو باری نباشد و توی، کوچه ای تنگ و تار گریه کنی شهر زندان روبرو باشد ،مرگ ، پایان آرزوهایت از زمین و زمان لگد بخوری ،زیر درد وفشار گریه کنی بی هدف در میان آدمها ،از عبورومرور سیر شوی خسته از ازدحام حسرت ها ،با نوای سه تار گریه کنی خارج از شهربا تمام وجود از هوای کثیف دور شوی حس و حالی عجیب تر دارد ، روی ریل قطار گریه کنی صفایی25/5/ |
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: آثارخودم ، ،
برچسبها: +گاه باید کمی برای خودت +hsnwthdd+اسدصفایی+شاعران آذربایجان+شاعران بناب+انجمن ادبی +غزل+ ,